بهویژه در میان نویسندگانی که خاستگاه فرهنگی و جغرافیایی آنها از شاخصههای بومی منحصربهفرد و درعینحال غنی برخوردار بوده است.
این رویکرد ادبی در میان نویسندگان یک منطقه گاه چنان بهلحاظ کمی و کیفی پربار بوده که پس ازچندی مرجع این جریان بهعنوان یک مکتب ادبی ارزیابی و شناسایی شدهاست. نویسندگان مکتب جنوب نمونهای از این حرکت جمعی بومگرایانه بودهاند که حاصل پرباری نیز از خود برجای نهاده است.
در شمال ایران نیز چنین حرکتهایی کم نبوده است؛ نویسندگان مختلفی از این خطه سربرآوردهاند که ویژگیهای طبیعی، فرهنگی و همچنین باورهای مذهبی توده مردم اقلیم خود را در آثارشان بازتاب دادهاند. فریدون حیدری ملکمیان نیز ازجمله چنین نویسندگانی است که در آثار خود به زادگاه خود بهعنوان بستری برای پرداختن به رخدادها بهره برده است. این نویسنده بهسال 1340 در روستایی در شرق گیلان بهدنیا آمده است.
در کارنامه او سابقه همکاری با نشریات بهویژه در کسوت ویراستار و همچنین بهعنوان نمایشنامهنویس رادیویی نیز وجود دارد. نخستین رمان او «مرگ بیتوبه بیوصیت» به سال1371 منتشر شد و با همین اثر سیمای نویسندهای پیش روی ما قرار گرفت که علاوه بر اهمیت بسیاری که به زبان داستان خود قائل است، ویژگیهای اقلیمگرایانه نیز دیگر ویژگی مهم اثر او محسوب میشود. «روز هزار ساعت دارد» تازهترین اثر فریدون حیدری ملکمیان که توسط نشر افق به بازار آمده است، رمانی است در 171 صفحه و قیمت 2800 تومان که دستاورد ادبی نویسنده در سالهای 4-1383 بهحساب میآید.
رمان روز هزار ساعت دارد آشکارا نشان از پختهتر شدن نثر نویسنده و همچنین احاطهیافتن موفقتر او در فرمی است که برای روایت رمان خود بهکار گرفته است. این رمان از نظر نقطه دید روایت آمیزهای است از 2شیوه که هر دو بهنوعی زیرمجموعه دانای کل قرار میگیرند. به این ترتیب نویسنده با سوژه قراردادن زندگی راوی، بخشهایی از رمان را به شیوه دانای کل که راوی نیز بهعنوان یکی از شخصیتها حضور دارد روایت میکند و در بخشهای دیگر رمان که راوی خود بازگوکننده رخدادههاست به زمان و مکانی مربوط میشود که اغلب خود راوی در آن حضور نداشته و آنها را براساس دانستههای خود روایت میکند.
نوآوری نویسنده و تفاوت کار او نیز در همین نکته نهفته است که برخلاف سنتهای معمول روایت اولشخص توسط راوی که حاصل حضور خود او در موقعیتهاست، در این اثر آنجا که خود راوی حضور دارد، به شیوه دانای کل و آنجا که خود او نیست، توسط راوی روایت میشود و بهنوعی خود او نیز در کسوت دانای کل قرار میگیرد.
به این ترتیب نویسنده شگردی تازه را میآزماید که فینفسه میتواند امتیازی برای کار او بهحساب آید. روز هزار ساعت دارد نیز رمانی است اقلیمگرایانه. نویسنده بهطور مشخص دست روی زادگاه خود بهعنوان جغرافیای رمان گذاشته است و در لابهلای سطور رمان میتوانیم شاهد ارجاعهای بسیاری باشیم که نویسنده به منطقه ملکمیان- که ظاهراً در خطه گیلان واقع است- میدهد؛ ارجاعهایی که هم شامل ویژگیهای طبیعی این منطقه است و هم اینکه دربرگیرنده فرهنگ، باورها و مناسبات حاکم بر مردم این ناحیه، از سوی دیگر همچون اغلب رمانهای اقلیمگرایانه نویسنده واژههایی را بهکار برده است که در میان مردم آن منطقه رایج و مورد استفاده است.
رمان آشکارا نشان از دقت نظر و وسواس نویسنده روی نثر آن دارد؛ نثری که گاه آهنگین و حتی شاعرانه مینماید و گاه به نثری پرتکلف پهلو میزند که میتواند ارتباط مخاطب با آن را دشوار سازد.«راوی در روزی شوم در ملکمیان زاده میشود و دنیاگردی بهشیوه دراویش و حتی نوشتن به سبک دعاگران و پیشگویان در طالع اوست. شاید از همین روست که میخواهد در هالهای از وهم و رویا از آینده بنویسد... .»
به هر روی روز هزار ساعت دارد بهعنوان تجربهای متفاوت و آزمودن شیوهای تازه در روایت میتواند اثری خواندنی و درخور اعتنا محسوب شود.